نقد «ادینگتون»: پدرو پاسکال و واکین فینیکس تو وسترن تریلر نفس‌گیر آری استر برای قدرت می‌جنگن

۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ / نویسنده : مدیر
نقد «ادینگتون»: پدرو پاسکال و واکین فینیکس تو وسترن تریلر نفس‌گیر آری استر برای قدرت می‌جنگن
آری استر کارگردانیه که با هر فیلمش، تو رو به دنیایی و شخصیت‌هایی نزدیک می‌کنه که نمی‌تونی ازشون متنفر نباشی. یه خانواده که با غم و نیروهای شر ماورایی تو «موروثی» نابود می‌شه؛

یه زن جوون که دوست‌پسر و زندگیش اونقدر افتضاحه که یه فرقه قاتل براش یه راه فرار تخلیه‌کننده‌ست تو «میدسامر»؛ یه پسر پنجاه ساله مامانی که نمی‌تونه یه قدم برداره بدون اینکه دنیا لهش کنه تا اینکه تبدیل به یه پوسته از انسان بشه تو «بیو می‌ترسد». اما با اینکه این داستان‌ها پر از وحشت و بدترین جنبه‌های بشریتن، دنیاسازی فوق‌العاده استر باعث می‌شه حتی یه لحظه هم نخوایم چشم ازشون برداریم، حتی وقتی می‌بینیم صورت یه پیرزن با چکش له می‌شه.


جدیدترین ساخته استر، «ادینگتون»، شاید از نظر سبکی به اندازه بقیه کارهاش خاص یا از نظر بصری آزاردهنده نباشه، اما دلیلش اینه که این نویسنده-کارگردان داره یه شر خیلی شناخته‌شده‌تر رو به تصویر می‌کشه. یه شهر – یه دنیا – که با شیوع همه‌گیری کووید-19 دیوونه شده، اما این ویروس در حال گسترش نیست که ادینگتون رو به خطر میندازه، بلکه آدم‌هایی هستن که از این ناآرامی برای منافع خودشون استفاده می‌کنن. با بازی واکین فینیکس که بهتر از همیشه ظاهر شده، در نقش تجسم هر چیزی که آمریکا – و دنیا – رو نابود کرده و می‌کنه، «ادینگتون» بی‌پرده‌ترین تصویر از اینه که چطور دنیا از یه همه‌گیری برای توجیه دیوانگیش استفاده کرد.



داستان «ادینگتون» چیه؟



اول ماه مه 2020 هستیم که وارد شهر کوچیک و بی آب و علف ادینگتون، نیومکزیکو می‌شیم، و کلانتر شهرستان، جو کراس (فینیکس)، از هر کسی که بهش بگه چی کار کنه، متنفره. اون سر حوزه استحفاظی با پلیس شهرستان دیگه دعوا داره، و هیچ‌جا حاضر نیست ماسک بزنه. یه کینه چند ساله سر زن جو، لوئیز (اما استون)، جو رو مقابل شهردار شهر، تد گارسیا (پدرو پاسکال) قرار داده که برای انتخاب مجدد نامزد شده، همیشه ماسک می‌زنه و ویدیوهای تبلیغاتی لوس منتشر می‌کنه. تنش شهر فقط ناشی از همه‌گیری جاری نیست؛ یه مرکز داده فوق‌العاده بزرگ که صدها شغل ایجاد می‌کنه اما به منابع قابل توجهی نیاز داره، مردم شهر رو کاملاً دو دسته کرده. جو مجبوره ببینه که رفیق قدیمیش بدون ماسک اجازه ورود به سوپرمارکت رو پیدا نمی‌کنه، و دیگه نمی‌تونه دست رو دست بذاره و این بی‌عدالتی رو تماشا کنه. پس، کاری رو می‌کنه که هر مرد سفیدپوست احمقی با قدرت زیاد انجام می‌ده: برای شهرداری نامزد می‌شه.



اما با وجود انزوای ظاهری ادینگتون از بقیه دنیا، قتل جورج فلوید باعث ناآرامی، اعتراضات، و اومدن آنتیفا به ادینگتون می‌شه، و دفتر جو، که شامل خودش و افسران زیردستش، مایکل (مایکل وارد) و گای (لوک گرایمز) می‌شه، دقیقاً تو خط مقدم قرار می‌گیرن. با وجود اینکه همه چیز در مورد ادینگتون و مردمش اون حس ظریف و ناجوری رو داره که استر تو القا کردنش خیلی ماهره، هنوزم کلی جزئیات زننده وجود داره که می‌تونیم تشخیص بدیم. مادر لوئیز، که تو خونه اونا زندگی می‌کنه، دائماً در مورد اینکه کووید یه توطئه داخلیه چرت و پرت می‌گه، چون اینو تو فیسبوک شنیده. لوئیزِ از خود بیگانه، فقط با یاوه‌گویی‌های آنلاین ورنون جفرسون پیک (آستین باتلر) که رنگ و بوی مسیحی داره، احساس دیده شدن می‌کنه، و لوئیز و اون سر احساسات مشترکشون در مورد پدوفیلی و کودک‌آزاری با هم ارتباط برقرار می‌کنن. و تو تمام این مدت، جو دست و پا می‌زنه تا شهرش رو سرپا نگه داره، نه به خاطر مردم، بلکه چون اگه پادشاهی‌ای نباشه، پادشاه بودن چه فایده‌ای داره؟



هر جای دنیا که اول همه‌گیری بودید، احتمالاً با دیدن اینکه استر چطور هوای اون دوران بحرانی رو بازسازی می‌کنه، دوباره خاطرات بدتون زنده می‌شه. یکی اینکه، می‌بینیم شخصیت‌ها چقدر برای اطلاعاتشون به شبکه‌های اجتماعی وابسته بودن، چه در مورد اینکه چطور با همسرت در مورد بچه‌دار شدن صحبت کنی، چه تلاش برای پیدا کردن یه تئوری توطئه که کنجکاویت رو در مورد اینکه چرا یه همه‌گیری الان اتفاق افتاده ارضا کنه، یا اینکه به چه کسی برای جنگیدن برای حقوقت اعتماد کنی. از طریق پسر تد و دوستاش، همچنین می‌بینیم که چطور ذهن جوون‌ها وقتی بزرگترا نمی‌دونن دارن چی کار می‌کنن، در حال تغییر شکله. پسر تد به دوست سفیدپوستش می‌گه: «یه اسنپ با من براش بفرست تا ثابت کنی واقعاً یه متحدی»، در حالی که سعی می‌کنه دختری رو که به شدت به مسائل اجتماعی اهمیت می‌ده، تحت تأثیر قرار بده.



استر جوونای «آگاه» امروزی رو مسخره نمی‌کنه، اما یه جور طنزی تو نحوه قاب‌بندی مسائلِ به تاراج رفته وجود داره، در حالی که اونایی که واقعاً تحت تأثیر قرار گرفتن، نادیده گرفته می‌شن. جو از آسیب روحی زنش برای برنده شدن تو انتخابات شهرداری سوءاستفاده می‌کنه، و وقتی افسرش ازش می‌پرسه واقعاً می‌خواد ویدیو رو منتشر کنه، جواب می‌ده: «فقط نذار فکر کنم. منتشرش کن.» تد گارسیا یه شهروند قانون‌منده که ماسک می‌زنه و با همه مؤدبه، اما وقتی یه زن از طریق زوم به چالش می‌کشه، یه لحظه صدا رو قطع می‌کنه تا از مدیرش بپرسه: «می‌تونیم دهن این عوضی رو ببندیم؟»



آری استر دنیا رو در مسخره‌ترین و خطرناک‌ترین حالتش نشون می‌ده



انتظار نداشته باشید «ادینگتون» راهی باشه که استر به دنیا اعلام کنه طرفدار کدوم جناح سیاسیه. واضحه، اما هدفش اینجا این نیست. همه اشاره‌ها به مسائل سیاسی حساس و کلمات کلیدی وجود داره، اما هیچ اشاره‌ای به ترامپ یا بایدن، یا جمهوری‌خواه یا دموکرات نمی‌شنوید. استر سعی نمی‌کنه هر دو طرف رو راضی کنه – اون هر دو طرف رو وقتی از مسائل واقعی برای خودخواهی سوءاستفاده می‌کنن مسخره می‌کنه، و به ما یادآوری می‌کنه که این سیستم به نفع هیچ‌کس نیست. استر داره آدمایی رو نشون می‌ده و بهشون اشاره می‌کنه که ادعا می‌کنن به نفع دنیا عمل می‌کنن، در حالی که در واقع، همه چیز به همون دلایل قدیمی قدرت و طمع برمی‌گرده. نژادپرستی و تجاوز جنسی برای منافع شخصی به ابزار تبدیل می‌شن، و اونایی که مشکلات واقعی دارن به حاشیه رانده می‌شن. لوئیز تو بیشتر فیلم بی‌صدا مونده، و مایکل، یه پلیس سیاه‌پوست، تو بحث‌هایی که دور و برش در موردش می‌شه، توسط سفیدپوست‌ها حرفاش زده می‌شه.



و با وجود اینکه استر سنگین‌ترین موضوعات دنیای امروز رو به دوش می‌کشه، هنوزم موفق می‌شه یه طنز عجیب و غریب رو تو کارش جا بده. بی‌کفایتی خنده‌دار جو و دفترش، جوونایی که با قاطعیت در مورد چیزایی حرف می‌زنن که مطمئن نیستن بهشون اعتقاد دارن یا می‌فهمنشون، و آهنگ «فایِرورک» کیتی پری که موقع رویارویی جو و تد پخش می‌شه، همگی کمک می‌کنن تا مشخص بشه استر لزوماً نمی‌گه «این خیلی وحشتناکه؟» بلکه بیشتر می‌گه: «این خیلی مسخره نیست؟» اما کمدی اونقدر خوب جاگذاری شده که نمایش بدترین جنبه‌های آدما هیچ‌وقت کم‌رنگ نمی‌شه. «ادینگتون» هنوزم یه نمایش تکان‌دهنده از اینه که چطور یه شهر کوچیک می‌تونه یه نمونه کوچیک اما انفجاری از همه چیزای غلط تو دنیا باشه.



سه فیلم قبلی استر همگی لحن و سبک متمایزی رو نشون دادن که بی‌رقیب باقی مونده، چه ترسناک باشه چه یه تراژدی-کمدی سوررئال. اینجا، قرار نیست همون اتمسفر وحشتناک «موروثی» یا تصاویر گیج‌کننده «بیو می‌ترسد» رو پیدا کنید، اما تسلطش بر لحن به همون اندازه چشمگیره. پرده آخر «ادینگتون» تبدیل به یه تریلر سرقتی تو بیابون می‌شه، و حس یه جانشین معنوی برای «آجر» رایان جانسون رو داره. موسیقی متن بابی کرلیچ، همکار همیشگی استر، و دنیل پمبرتون به فضای جنایی-تریلر اضافه می‌کنه، با یه بیس پایین و باقی‌مونده که بهتون یادآوری می‌کنه این یه فیلم از استره، و هیچ چیز اون‌جوری که به نظر میاد نیست. برای همه طرفدارای ترسناک مثل خودم، متأسفانه، قرار نیست همون سطح از خون و خونریزی دو فیلم اولش رو پیدا کنید، اما چند تا لحظه تکان‌دهنده وجود داره، و مهم‌تر از اون، اون حس وحشتِ جدا نشدنی هیچ‌وقت دور نیست.



واکین فینیکس انتخاب عالی برای نقش اول «ادینگتون» بود



به عنوان کسی که هیچ‌وقت خیلی با کارای واکین فینیکس ارتباط برقرار نمی‌کرد (به جز «او» و نقشش به عنوان جانی کش تو «سربه‌راه باش»)، «ادینگتون» یه سورپرایز فوق‌العاده بود. با وجود بازیگرای ستاره فیلم مثل استون و پاسکال، فینیکس تا آخر تلخ ماجرا تو مرکز توجه باقی می‌مونه. حتی به عنوان یه کسی که قبلاً به فینیکس شک داشتم، همیشه می‌تونستم ببینم که تو بازی دو نوع مرد عالیه: بازنده‌های رقت‌انگیز («بیو می‌ترسد»، «جوکر») و عوضی‌های دوست‌نداشتنی («ناپلئون»، «مرد غیرمنطقی»... «جوکر»). «ادینگتون» بهش این فرصت رو می‌ده که هر دو رو بازی کنه، یه مرد بی‌کفایت که از هر چیزی که یه زمانی براش مهم بوده، منحرف شده.


سفر شخصیتش حس شکسپیری داره، چون با وجود اینکه نقطه کانونی فیلم همه‌گیری کوویده، مشکلات واقعی اینجا همگی ساخته دست بشرن.



فینیکس بازیگر عالی برای بازی در نقش مردیه که همون‌قدر که احمقه، خطرناکه، مثل یه مردی که تازه از دهه 1920 منتقل شده، دست و پا چلفتی‌بازی درمیاره، اما هنوزم قابلیت تخریب گسترده رو داره. اگه برای بقیه ستاره‌ها اومدید، ناامید می‌شید. پاسکال تو آروم‌ترین نقش فیلم، یه پادزهر مؤثر و آرامش‌بخش برای هیستری فینیکسه، و دامنه بازیش رو فراتر از پدر بی‌میل نشون می‌ده، اما هیچ‌وقت بهش میدون داده نمی‌شه که کار خیلی متفاوتی انجام بده. استون و باتلر به خصوص کم‌لطفی دیدن، چون نحوه ارتباط شخصیت‌هاشون یکی از جذاب‌ترین داستان‌های فرعی فیلم‌نامه‌ست، اما هیچ‌وقت به طور کامل بهش پرداخته نمی‌شه.



«ادینگتون» شاید از نظر تصاویر خیره‌کننده و استعداد آری استر تو خلق تجربه‌های تماشای کابوس‌وار، یه قدم به عقب به نظر برسه. اما، اگه چیزی باشه، واقعاً نشون می‌ده که استر می‌تونه این کابوس‌ها رو بگیره و نشون بده چطور می‌تونن تو واقعیت عمل کنن. این یه قدم رو به جلو تو حرفه‌اشه که، بعد از واکنش ضعیف به «بیو می‌ترسد»، به دنیا یادآوری می‌کنه که اون یکی از سازش‌ناپذیرترین کارگردان‌های امروزیه. با واکین فینیکس تو اوج توانایی‌هاش، «ادینگتون»، اگه با دقت نگاه کنید، به همون اندازه، اگه نه بیشتر، از هر چیزی که پایمون یا یه فرقه سوئدی می‌تونستن آزاد کنن، ترسناکه.



«ادینگتون» اولین نمایش جهانیش رو تو جشنواره فیلم کن داشت. 18 جولای (حدود 28 تیر) تو سینماهای آمریکا اکران می‌شه.




لينک منبع



نظرات



مطالب مرتبط


  برای حمایـت از مـا کلیـک کنـید