– و چه داستانی بهتر از این برای لذت بردن تا وقتی منتظر بازگشت ری (دیزی ریدلی) تو «جنگ ستارگان: نظام جدید جدای» هستیم. «کلایدر» با هیجان، به طور اختصاصی از جلد کتاب «جنگ ستارگان: آخرین دستور» نوشته کوآمه امبالیا رونمایی میکنه.
این کتاب داستان فین (جان بویگا) و جانا (نائومی آکی) رو تو یه ماجراجویی پر از اکشن علیه «نظم اول» دنبال میکنه، در حالی که با چالشهای گذشتهشون به عنوان سرباز دست و پنجه نرم میکنن.
«آخرین دستور» علاوه بر ادامه دادن داستان «خیزش اسکایواکر» که برای اولین بار جانا رو به مخاطبها معرفی کرد، دهمین سالگرد معرفی فین تو فیلم «نیرو برمیخیزد» رو هم جشن میگیره. فین و جانا یکی از نقاط قوت آخرین قسمت سهگانه دنبالهها بودن، اما فیلم وقت کافی نداشت که واقعاً به آسیب روحی مشترکشون یا اینکه کهکشان در حال تحول چه معنایی براشون داشت – و برای استورمتروپرهایی که راه اونا رو دنبال کردن – بپردازه.
«آخرین دستور» از آخر «خیزش اسکایواکر» شروع میشه، جایی که مقاومت یه کشتی پر از مسافر جوون رو که توسط «نظم اول» دزدیده شده بودن، نجات میده – درست همونطور که فین و جانا تو بچگی دزدیده شده بودن. در حالی که این دو استورمتروپر سابق راهی میشن تا افسر «نظم اول» مسئول این کار رو پیدا کنن، قبل از اینکه بتونه بچههای بیشتری رو به خطر بندازه، باید با گذشته پیچیده خودشون به عنوان سربازای اون رژیم سرکوبگر کلنجار برن.
«آخرین دستور» رو کوآمه امبالیا، نویسنده پرفروش نیویورک تایمز نوشته که با این رمان اولین کارش تو دنیای «جنگ ستارگان» رو ارائه میده. امبالیا قبل از رونمایی از طرح جلد، با «کلایدر» در مورد رمان صحبت کرد و فاش کرد که چطور با توییت کردن، کار نوشتن این رمان نوجوانان رو به دست آورده. «وکیلهام سرم داد میزدن چون اون موقع که توییتر هنوز توییت بود، من همینجوری ایدههای داستانی رو توییت میکردم. همینجوری مینوشتمشون. مثلاً میگفتم: هی، چی میشه اگه این اتفاق بیفته؟ چی میشه اگه این کار و اون کار و فلان کار رو بکنیم؟ خلاصه، فکر کنم نزدیکای اکران قسمت 9 بود، هنوز اکران نشده بود، ولی کلی عکس و ویدیو و تیزر خفن داشتیم، و من فین و جانا رو میدیدم، و فهمیدیم کی هستن، و توییت کردم: ما به یه داستان پیشینه از فین و جانا به عنوان دو تا استورمتروپری که فرار کردن، که رفتن، که به شورشیها پیوستن، و بعد با هم متحد شدن، نیاز داریم! یعنی، نه، ما به داستان پیشینهشون نیاز داریم.» اون ادامه داد:
«خلاصه، یه نسخهای از اون رو توییت کردم، و فکر کنم یه سال و نیم همونجا موند. بعد پاکش کردم، یکی به خاطر اینکه وکیلم گفت: کوآمه، باید ایدههای داستانیت رو برای خودت نگه داری، و دوم به خاطر اینکه جنگ ستارگان باهام تماس گرفت و میخواست یه داستان کار کنیم، و منم گفتم: اوه، من میخوام این کارو بکنم. خیلی دلم میخواد این داستان رو پیشنهاد بدم. فکر کنم یه پرینت ازش یه جایی تو میزم دارم. پرینتش کردم به عنوان مدرک که من اینو توییت کرده بودم.»
با اینکه امبالیا با نوشتن برای آیپیهای بزرگ غریبه نیست و قبلاً «کاپیتان آمریکا: دنیای جدید شجاع: یک قهرمان شبیه توست» رو نوشته، نوشتن برای «جنگ ستارگان» براش «یه رویا بود که به حقیقت پیوست». «اینکه بتونم با فین کار کنم، که به نظرم – اگه قرار بود یه شخصیت بنویسم، فین از اون شخصیتاییه که دوست دارم بنویسم – کسی که میتونه گاهی خل و چل و بیخیال باشه، و در عین حال جدی و وفادار، و به دوستاش، متحدانش، و خانوادهاش متعهد باشه. و اینکه بتونم با جانا کار کنم فوقالعادهست. یه رویاست.»
جلد خیرهکننده «آخرین دستور» که فین و جانا رو با زره استورمتروپریشون نشون میده، کار جیسون وُیتوویچ، طراح، و کیم تامپسون، هنرمنده. امبالیا اشاره کرد که گلهای روی جلد مستقیماً به یکی از داستانهای رمان مرتبطه – و اینکه چطور حالا به یکی از سنتهای قدیمی خودش گره خورده.
«نمیدونم این اسپویلره یا نه، ولی این گلهای خوشگل روی جلد هستن که این دو تا شخصیت، این استورمتروپرها رو، با زرهشون، بدون کلاهخود، قاب گرفتن. این گلها دورشون رو گرفتن، و این گلها بخش جداییناپذیر داستانن. وقتی دیدمش، گفتم: وای خدای من، این فوقالعادهست. راستش، من قبلاً یه کاری میکردم به اسم «جلدها و کفشها»، که وقتی جلد یه کتاب منتشر میشد، من یه جفت کفش انتخاب میکردم، و همینجوری میگفتم: هی، اگه از این جلد خوشتون میاد، اینم چند تا کفش... رفتم بیرون و یه جفت کفش خریدم که با جلدش ست باشه. پس بیصبرانه منتظرم منتشر بشه تا بتونم یه عکس کوچولو با کفشای جدیدم بگیرم.»
جلدش خیلی چشمنوازه و «آخرین دستور» رو از خیلی از رمانهای «جنگ ستارگان» که الان تو قفسهها هستن، متمایز میکنه. چیزی که برای رمانی که در واقع اولین نگاه ما به وضعیت کهکشان بعد از اتفاقات «خیزش اسکایواکر» محسوب میشه، خیلی مناسب به نظر میاد. امبالیا با شیطنت میگه: «این یه تیر و دو نشونه.» «هم میتونیم فین و جانا رو بلافاصله بعد از قسمت 9 ببینیم، و هم میتونیم به اون داستان پیشینه بپردازیم و بفهمیم کی هستن، چه انتخابهایی کردن، و چرا به چیزی که شدن، تبدیل شدن.»
با اینکه امبالیا نمیخواست زیاد در مورد اتفاقات «آخرین دستور» چیزی بگه، با یه «بله» ساده تایید کرد که فین و جانا تنها اعضای مقاومت نیستن که تو رمان ظاهر میشن. اما این تایید، هیجانانگیزترین جزئیاتی نیست که فاش کرد. امبالیا مفصل در مورد اینکه چقدر خلق شخصیتهای کاملاً جدید برای «آخرین دستور» هیجانانگیز بوده صحبت کرد و تاکید کرد که با استورمتروپرهای دیگهای هم آشنا میشیم:
«یه چیزی در مورد من اینه که: من عاشق یه گروه بازیگرم. عاشق یه گروه خوب از شخصیتها هستم چون به نویسندهها اجازه میده با تنش، درگیری، و تفاوتها بازی کنن. هر کسی نظر متفاوتی داره، و این یه راه برای ایجاد موانع ظریف فراتر از نقاط اصلی داستانه که شخصیتها دارن ازشون عبور میکنن. من عاشق یه گروه خوبم. تو این کتاب، بدون اینکه اسپویل کنم، یه راه عالیه برای نشون دادن اینکه حتی بین سربازایی که مثل هم آموزش دیدن، مثل هم غذا میخورن، و بهشون دستور داده شده مثل هم رفتار کنن و عمل کنن، کلی تفاوتهای ظریف و اساسی وجود داره، و این تفاوتها خودشونو نشون میدن. واقعاً بهشون تکیه میکنی و باهاشون بازی میکنی. پس خیلی خوبه که بتونی یه گروه بزرگ از شخصیتها داشته باشی و یه کم بیشتر تو زندگی روزمرهشون و بحثهایی که ممکنه پیش بیاد، چیزای باحالی که در موردشون حرف میزنن، و گزارشهای بعد از ماموریت که قطعاً ازشون شکایت میکنن، کندوکاو کنی. خیلی باحاله که وارد این چیزا بشی.»
همینطور که داشتیم صحبت رو تموم میکردیم، امبالیا یه کلمه گفت که «آخرین دستور» رو خلاصه میکنه، و خیلی هم منطقیه: شیطنتبازی (یا همون آتیش سوزوندن).
«جنگ ستارگان: آخرین دستور» در تاریخ 21 اکتبر 2025 (حدود 30 مهر 1404) منتشر میشه. از همین امروز میتونید رمان رو پیشخرید کنید.